بایِ بسم الله “علی مددی
می تراود ز کُنج لب هایم
تا که شد “یاعلی” ترنّم لب
می کند فاطمه (س) تماشایم
مهیمان می کنی کنار خودت
مردمان فقیر و عامی را
هم غذا کرده ای و بنشانی
بر سر سفره ات جذامی را
بس که مهمان نواز می باشی
نَنِشینم به سفره ی اغیار
((یُطعِمونَ الطَّعام)) در شأنت
بوده و هست، مظهر ایثار !
شانه های نبی (ص) قدمگاهت
شد که تا بشکنی هبل ها را
ذوالفقاریست برق چشمانت
متلاشی کند جبل ها را
عبدودها به خاک افکندی
یکّه تازِ نبرد احزابی
یک تنه خود سپاه بدریّ و
در دفاع از نبی (ص) چه بیتابی
نه به فکر غنیمتی در بدر،
نه تو پا به فرار بگذاری
چه قَدَر زخم روی اعضایت
در دفاع از امام خود داری
ای که عیسی مسیح را درمان
تو به هر درد تا “علی” گفته
قبل از این که به مرده ای بدمد
صد و ده بار “یاعلی” گفته
شد دخیل لبم دعای فرج
استجابت گدای آمینت
بشنویم “اهل العالمِ” مهدی(عج)
تا بر آید ندای آمینت
از حریم پُر از شکوه نجف
تا ابد دور، چشم بد اندیش
غزل و قافیه فدایت باد
((برگ سبزی است تحفه ی درویش))
بدبخت می شود هر که ز مهرت رها شود
بیچاره می شود هرکه ز حبت جدا شود
دستش دراز نیست به هر جا و هر طرف
هر کس به درب خانه ی لطفت گدا شود
شیعه که ذکر نادعلی را به لب گرفت
آیا اسیر غصه و درد و بلا شود؟
باید دخیل به رشته ی زلف شما زند
هرکس که خواسته باشد اگر با خدا شود
ما با همه گفته ایم به کوری دشمنان
حیدر شفیع محشر و عقبای ما شود
هرکس که از مسیر غدیرش گذر کند
در بین فتنه های زمان گم چرا شود
شاهنشه نجف گدا بر درآمده
لطفی کنی ، روزی ما کربلا شود
یاسر مسافر
نگاهی کرد مولا جان گرفتم
نفس زد با دمش ایمان گرفتم
تکلم کرد و من قرآن گرفتم
و از او درس یک انسان گرفتم
مگر مثل و نظیرش هست هیهات
مگر هست این چنین سرمست هیهات
الا مولود خانه زاد کعبه
سبب ساز طواف آباد کعبه
تو بودی علت ایجاد کعبه
علی پیغام حج و داد کعبه
تویی چون روز روشن تر ز خورشید
خدا را دید هر کس که تو را دید
صراط و محشر و میزان تویی تو
و هم پیدا و هم پنهان تویی تو
مراد و مرشد سلمان تویی تو
عزیز ملت ایران تویی تو
لقب هایت تماما کبریایی
علی اعلا و عالی ایلیایی
به غیر از تو امیر لو کشف کیست ؟
طریق و مقصد و راه و هدف کیست ؟
مسیحا و شهنشاه نجف کیست ؟
دلیل مستی و شور و شعف کیست ؟
مرا زلف پریشان داده ای تو
دل دل مرده را جان داده ای تو
هرآنکس در سقیفه هست پست است
به غیر از جام تو هر مست پست است
به جز تو هرکسی دل بست پست است
زمهرت آنکه دل بگسست پست است
غلوکاران و منکرهای مولا
به دوزخ می نشینند روز محشر
تمام پیروان راه حیدر
مطیع و گوش بر فرمان رهبر
همان رهبر که نسلش نسل کوثر
الهی دشمنانش خار و مضطر
بکوش ای دل که دلبر گونه باشی
علی محور وَ حیدر گونه باشی
الا تنها ترین همتای زهرا
امام و دلبر و آقای زهرا
تپش های دل شیدای زهرا
قسم بر ذکر یا مولای زهرا
نگاهی کن غلام بینوا را
و امضا کن برات کربلا را
یاسر مسافر
اولم کشت و بعد جانم داد
دست بشکست و پس عنانم داد
گفتمش بیت ذوالجلال کجاست
مولد خویش را نشانم داد
خواستم مدح مدح حضرتش خوانم
رخ نهان کرد و پس زبانم داد
میل کردم که زائرش باشم
پای بشکست و پس توانم داد
بر محب بودنم یقین کردم
اشک چون خون دل روانم داد
جبریلی و هر آینه عرش است کنارت
ماتند همه از پر معراج مدارت
ما چاره نداریم به غیر از سر تسلیم
آهو چه کند با نفس شیر شکارت
با بودن تو بودن خورشید زیادی است
جز اینکه بگویم شده شمع مزارت
تو عرش نشینی و گهی کوفه می آیی
پس رد شو به دستم برسد گرد و غبارت
ما را به دو ابروت بمیران و پس از آن
ای شاه نداریم دگر کار به کارت
تو رب منی و همه ی ایل و تبارم
ما عبد توایم و همه ی ایل و تبارت
سنگینی این کفّه ی ما از کرم توست
با مثل تو ای دوست چه خوب است تجارت
در عشق بنا نیست که میثم شده باشم
سلمان تو هم آخرش افتاد به دارت
موسی بن ابیطالبی و دوره به دوره
از طور به سمت نخف افتاد گذارت
در طالع امسال برایم بنویسید
یکروز نجف باشم و یکروز کنارت